شده یه عالمه حرف تو دلت مونده باشه ولی کسی نباشه که بهش بگی!؟ شده سنگ صبور دیگران باشی ولی خودت هیچی !؟
خیلی وقتا بین جماعتی از دوست و رفیق داری غلت میزنی ولی چه فایده، نه می فهمن چی میگی نه به هرکسی میشه هر حرفی رو زد. همیشه با خودم این جمله رو تکرار می کردم که اسرار دلتو فقط به کسی بگو که روزی علیه ت استفاده نکنه.
یه زمانی مریم (خواهرم) محرم اسرارم بود، ولی چند سال پیش عمدا یا سهوا تو جمع یکیشون رو به زبون آورد و همون باعث شد که دیگه به هیچ کس نتونم اعتماد کنم. (البته من چیزی به دل نگرفتم و بخشیدمش )الان که فک میکنم می بینم به اندازه ی چند سال حرف نگفته دارم!!!
جدایی از این حرفا دوتا وبلاگ هست عنوانشون خیلی قشنگه و کلی حرف برای گفتن داره:
یکیش دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد ...
و اون یکی هوارا از من بگیر،اما خنده ات را نه ...
برای نویسنده هاش( لیلا و سپیده) آرزوی موفقیت می کنم.
-------------------------------------------
پاورقی 1: به نظرت بهترین سنگ صبور تو زندگی کیه!؟ خودت حرف دلتو به کی میگی!؟
پاورقی 2: از گفتن خدا برای مورد قبل به شدت پرهیز کنید؛ چون اگه اون نباشه بقیه هیچند!
بی ربط: هیچ وقت یادت نره؛ زندگی یه فرصته و بازگشت نداره!
سلام
رک برم سر اصل داستان چون درس دارم!
قضیه ی این پیغام های خصوصی چیه چند نفر اومدن گذاشتن!؟
مگه من برای هزل نویسی رای گیری نکردم!؟ اتفاقا نزدیک یک هفته هم پست نذاشتم تا همه بیان و نظر بدن و این کار با مشارکت ملی- مردمی صورت بگیره. حدود 25 نفر شرکت کردن و جز سه، چهار نفر که یا مخالف و یا بی تفاوت بودند؛ بقیه همه موافقت کردند.
پس حالا چی شده که اومدین نکوهش می کنید که اینا رو ننویس، در شان تو نیست و این جور قرطی بازیا و جنگولک گیریا...هان!؟
همینه عزیزم تو ا.ن.ت.خ.ا.ب.ا.ت یا شرکت نمی کنی یا رای درپیت میدی ( منظورم انتخاب مموتی بود) ، نتیجهَ ش هم میشه این ... هم م.م.ل.ک.ت به فاک عظما رفته هم اومدین برا من شاخ شونه می کشید.
به هر حال به مزاغ (درست نوشتم!؟) هرکی خوش نمیاد می تونه نیاد؛ وحی منزل که نیست بیای و بخونی!!!
----------------------------------------
پاورقی 1: از ته دل با اونایی که اومدن و موندن و خواهند موند حال می کنم اساسی!
پاورقی 2: گوشه ی یه وبلاگی خوندم: چیزایی که می خونی اگه از مساحت فکریت بیشتره همین الان برو (یه چیزایی تو این مایه ها بود) ؛ الان شده حکایت ما!
بی ربط: تردیدها خیانتکارند؛ مارا از تلاش می هراسانند و اغلب اوقات باعث می شوند هنگام برد، ببازیم. (شکسپیر)
سلامی همراه با یه دنیا شرمندگی!
از اونجایی که عادت به مقدمه چینی و اینطور اداها ندارم یه راست میرم سراغ حرف اصلی.
چند وقت پیش من یه پستی گذاشتم که ظاهرا باعث شده چند نفری
سوء استفاده بکنند و به شخصیتِ شخصِ ثالثی توهین کنند.
منم خودم این موضوع رو تا دیشب نمی دونستم و وقتی فهمیدم که
مطالب وبلاگم باعث این ماجراها شده حرفی برای گفتن و دفاع کردن
نداشتم. هرچند معتقد بودم من خودم در این ماجراها بی تقصیر هستم
ولی باز تصمیم گرفتم رسمآ از اون شخص عذر خواهی کنم.
من و وبلاگم بخاطر مسائلی که پیش اومده معذرت می خوایم!
----------------------------------------------
پ.ن 1: من عذر خواهی کردم و چیزی ازم کم نشد...اونایی هم که این کارو کردن برن عذر خواهی کنند، چیزی ازشون کم نمی شه!!! ( خودشون می دونند کیا هستند و جریان چیه)
پ.ن 2: همین جا اعلام میکنم اگه از اول تا حالا به کسی مستقیم توهین کردم یا باعث این امر شدم معذرت می خوام...ببخشید!!! (جو گیر شدم ... اتمسفر ترکید)