حسش نبود

سلام

 

خدایی حس و حال آپ کردن نبود، راجع به هرچی دوست داشتید نظر بذارید !!!

 

-----------------------------------------------

پاورقی 1: راسته میگن مجلس قراره مموتی رو استیضاح (درست نوشتم؟) کنه؟ این خبریه که دو سه روزه زیاد می شنوم !!!


پاورقی 2: مردونه هربار آهنگ ICU ساسی مانکن رو گوش میدم خنده م می گیره !

خانوم شوما همسایمونی؟ ... نه این همسایمون نی ... میای همسایمون شی ... پَ اون همسایتون چی؟

کِرِ خنده س ... مادر موسیقیه ایرانو مسواک زده !!!

 

بی ربط: آدم سالم و تندرست امید داره، و هرکسی امید داره همه چیز داره (مثل عربی)

آیا می شود اندوه را جشن گرفت؟

در اندوه غرق نشو، بلکه نظاره گر آن باش و ا زآن لذت ببر؛ زیرا اندوه زیبایی های خاص خود را دارد. تو تا به حال نظاره گر نبوده ای، به قدری در آن غرق شده ای که به زیبایی های آن پی نبرده ای.


وقتی آدم شاد است، مانند زمانی که غمگین است عمیق نیست، اندوه عمق دارد در حالی که شادی سطحی است. شادی شلوغ و پر سروصداست ولی غم دارای سکوتی خاص است. شادی همچون نور است و اندوه به مثابه تاریکیست. روشنایی گاهی اتفاق می افتد ولی تاریکی همیشه هست.


تو وقتی غمگین می شوی، فکر میکنی اتفاق بدی برایت رخ داده، در حقیقت چیزی جز برداشت شخصی تو از اندوه نیست. به تو گفته اند اندوه چیز بدی است آنگاه سعی می کنی از آن بگریزی در حالی که هیچ بدی در آن وجود ندارد ویکی از قطب های زندگی است.


هر رخدادی را جشن بگیر. اگر غمگین هستی اندوه خود را جشن بگیر، سعی کن خواهی دید که می توانی. غمگین هستی؟ پس برقص چراکه اندوه بسیار زیباست، همچون گلی که در نهادت شکوفا شده. برقص و لذت ببر، ناگهان احساس می کنی اندوه به تریج ناپدید می شود و جشن باقی می ماند. تو در واقع انرزی موجود در اندوه را دگرگون کرده ای !!!


------------------------------------------

پاورقی 1: مطلب بالا هیچ تناقضی با حرفای گذشته که راجع به شادی و امیدواری بوده، نداره و اگه با دقت بخونی می بینی که در همون راستاست.


پاورقی 2: اگه الان نارحتی و احساس بی حوصلگی می کنی، بخاطر خودت که شده یه آهنگ بزار و پاشو برقص ... بخاطر خدا یه بار امتحان کن بعد بگو همه ش چرته !!! (غزل منظورم تو بود)

 

بی ربط: قطار بی توقف زندگی، ایستگاه ندارد ... مراقب باش !

او عالی است

روزی عارفی بسیار فقیر، گرسنه، از همه جا رانده وخسته از سفر، شب هنگام به دهکده ای رسید، ولی مردم دهکده که آدمهای متعصبی بودند؛ او را نپذیرفتند و سرپناهی به او ندادند.


آن شب هوا سرد، و او گرسنه و خسته بود، لباس کافی هم به تن نداشت، از این رو از سرما می لرزید. بیرون دهکده زیر درختی نشست. شاگردان و مریدانش هم با حالتی غمگین، افسرده و بعضی خشمگین آنجا نشسته بودند.


در این هنگام صوفی به دعا پرداخت و به خداوند گفت: تو عالی هستی! تو همیشه هرآنچه که احتیاج دارم به من عطا می کنی.


یکی از مریدان گفت: صبر کنید، دیگر زیاده روی نکنید؛ این حرف شما کذب است. ما گرسنه و خسته هستیم، لباس کافی نداریم و هوا هم رو به سردی است. سرپناهی نداریم، حیوانات درنده در این اطراف پرسه میزنند. پس برای چه خدا را شکر می کنید؟ منظورتان از اینکه"تو همیشه هر آنچه که احتیاج دارم به من اعطا می کنی." چیست؟


عارف گفت: منظورم دقیقا همین است و باز هم تکرار می کنم: خداوند هر آنچه که احتیاج دارم به من عطا می کند. من امشب به فقر احتیاج دارم، محتاجم که رانده شوم. امشب احتیاج دارم گرسنه باشم، در خطر باشم. در غیر این صورت، خداوند امشب این چیزها را به من نمی داد. حتمآ نیازی وجود دارد. من محتاجم و باید شکر گزار باشم. او مراقب نیاز های من است ... او عالی است !!!

 

------------------------------------------------------


پاورقی 1: خدایی این داستان ارزش چند بار خوندن و یکم تامل کردن رو داره ... واسه خودت گفتم !


پاورقی 2: اگر غمگین هستی، اندوه خود را جشن بگیر، سعی کن؛ اگه بخوای می بینی که می تونی ! (بعدا منظورمو توضیح میدم)

 

بی ربط : بینش و نگرش، ربطی به وضعیت موجود ندارد !