اوقات فراغت

عامولیک

دوستان ترگل ورگل و سانتال مانتال


کامنتا رو که خوندم اندکی خجل شدم ... تنکس!!!


بریم سر اصل موضوع ... به اوقات فراغت اعتقاد دارید!؟

من دارم ... قصد داشتم تو این تابسنونی تو وبلاگ انستیتو جاهلیت لبخند رو تاسیس کنم و دور هم جاهل تربیت کنیم. نر یا ضعیفه شم هیچ فرقی نداشت؛ مهم نیتم بود که اونم خیر تشریف داشت!!!


می خواستم با هم یه مشت لوتی خوش مشرب کت و شلوار مشکی، پیرهن سفید، کفش قیصری همراه با یه دستمال یزدی و یه تیزی تو جیب بشیم و بریم به جنگ اخوان ب 30 جی و امنیت ملت رو تامین کنیم!


یه شاگرد خصوصی هم پیدا کردم که اول از همه ثبت نام کرد، ولی حیف  که نشد چون هم درس دارم  و هم مجوز از طوله (طویله) علمیه می خواست !


دیدم این که نشد حداقل از تابستون 4-5 روزه م استفاده کنم و برم یه راهی. این شد که جمعه صب به همراه خونواده و تنی چند زدیم بیرون و جاتون خالی نه حال داد و نه صفا کردیم!!!


دیشب که اومدم خستگیه امتحانا در که نرفت هیچ، بیشترم شد؛ از فردا صبم باید پاشم برم یونی خر چوب بزنم. جان خودم این ترم 18 واحد داشتم 3 روز تو هفته؛ الان 6 واحد دارم 6 روز تو هفته ... حالا بهم حق بدید چرا میگم تو آموزش یه مشت گوسفند خرفت نشستن و دور هم علف نشخوار می کنن!!!

 

---------------------------------------------

 

پاورقی 1: جان خودم پیام جون نبود تو سفر دق مرگ می شدم ... پیامی خیلی می خوامت!


پاورقی 2: از یکی دیگه هم تشکر می کنم، اونم تو سفر که بودم هر وقت تونست احوالمو پرسید؛ چون میدونم اینو می خونه نوشتم !

 


بی ربط: تو زندگی به 3 چیز اعتقاد داشته باش. خدا، خودت و عشق!

ترم تابستون

امروز پس از عمری امتحانات ما به پایان رسید...ولی افسوس!

پس از امتحان با مسعود خان به سان شنگول و منگول طی طریق می نمودیم که مادر مرده ای از دور بانگ بر آورد...برای ترم تابستون اطلاعیه زدند تو برد، بیاین بخونید.

رفتیم به سمت دامداری و دیدم کتابت نموده اند که:

دانشجویان عزیز، نرها و ضعیفه های گرامی ترم تابستون از 20 تیر آغاز شده و حضور در کلاسها الزامی می باشد!

پس از خواندن این جمله تنها و تنها تصویر زیر در ذهنمان نقش بست!



                                                 


آری درست می بینید، این فینگر فاکی است که آموزش به سمت ما نشانه رفته و تعطیلات ما را به یغما برده است.


نگاهی به مسعود نموده و فرمودیم:

 خر تو تابستون ترم می گیره، تو این گرما ت.خ.م.امون جوجه میشه!!!

و مسعود نگاه عاقل اندر سفیه به ما انداخت و گفت:

مهدی، همه خرا ترم تابستونه می گیرن، بیا ماهم می گیریم!!!

بدین سان بر دنیا و تمام مشکلاتش خندیدیم و بر آن شدیم ... ترم تابستونه بگیریم.

 

---------------------------------------


پاورقی 1: مردونه مسئولا دانشگاه رو با خر یه جا ببندن؛ به خر بر میخوره و به شخصیتش توهین میشه!


پاورقی2: از این که در نبودم اینجارو گردگیری کردید ... سپاس و این برنامه ها.


پاورقی 3:دوواش فرزادمان اسباب کشی نموده و به منزل جدید رفته اند!


بی ربط: برای یه بار هم که شده انگشت وسطی؛ همون که کناره انگشت سبابه ست، آره همون فینگر فاک رو به مشکلات نشون بده و بخند!!!

شرمنده

عامولیک

 بسی شرمساریم به چند دلیل، که به شرح زیر می باشد:

اولندش ... دیر به دیر و دور به دور آپ می کنیم!

دویومندش ... فرصت سرزدن به همه رو ندارم. البت بعد امتحانا جبران می کنم؛خوتون که درجریانید!

سیومندش ... دوتا امتحان دادم و دوتای دیگه مونده!

دیگه این روزامون مایه رو سیاگیه!!!

 

------------------------------------


پاورقی 1: لا لا لا، لا لا لا ( با ریتم درست بخون) این صدای کبک م بود ... داره خروس می خونه!!!


پاورقی 2: آرزوهای خوب برام بکنید ... اینطور که بوش میاد امتحانارو ... آره و اینا کردم!!!


پ.ن :قالبم به گا (فاک) رفته...اینم برا ما گربه میرقصونه...انچوچک!!!

 

بی ربط: عقربه های ساعت شوخی بردار نیست ... مواظب باش!