میلاد من ...

باز هم 29 مهر رسید!

تولدت مبارک مهدی عزیزم، الهی دورت بگردم!!!

تولد 26 سالگی ... بدون جشن، بدون شلوغی!


سالهای قبل سرمست بودم و برایم آهنگ میلاد قمیشی پلی می کردند.

امسال اما مثل گذشته نیستم و برایشان آهنگ میلاد معین پلی می کنم.

سرگرم خواندن وبلاگی بودم که از سهراب نوشته بود، موقع خوندن این شعر:


 

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی

تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری
می خواهم بدانم،
دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای
خوشبختی خودت دعا کنی؟


تلفنم زنگ میخوره، صمیمی ترین دوستم، محرم اسرارم ... بعد از مدتها زنگ زده تا تولدمو تبریک بگه ... چقدر دلم براش تنگ شده بود!... صداشو که میشنوم ناگهان سکوتم می شکنه و بلاخره یکم حرف میزنم و اندکی از شر بغضم راحت می شم!!!

با این که خودشم حال و روز درستی نداشت ولی تو رفاقتمون کم نذاشت، ازم قول گرفته که زودتر خوب بشم، غمگین نباشم و غمگین ننویسم؛ ازش قول گرفتم که بیشتر برای هم وقت بذاریم و بهم کمک کنیم. فقط حیف شارژ گوشیش تموم شد و ...



نه تو می مانی

نه اندوه

و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود ، قسم

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

غصه هم ، خواهد رفت

آن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماند

لحظه ها عریانند

به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز


------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پاورقی 1: این روزها خدا به من نزدیکتر شده، کاملا حضورشو حس می کنم ...!!!


پاورقی 2: دلم یک آغوش گرم از جنس زنانه می خواهد ...!!!


پیشکش: آهنگِ، برای من (خانم گوگوش) ... آهنگِ، یه وقتایی (فریدون) ... به مناسبت تولدم؛ آهنگِ، بخند (نیما علامه)

2 قسمتی

پارت اول


عجب روزگاریه ...

همه با هم مشکل دارند، حتی با خودشون!

از کنار آدمها رد میشم، اینقدر غرق افکار و احساساتشون هستند که چیز زیادی رو نمی بینن!

کاش می شد برای بشریت کاری کرد، کاش خدا خودش دست بکار می شد و این افسردگی رو که مثل اپیدمی شده و همه رو گرفته ( از جمله خود من ) ریشه کن می کرد!



پارت دوم


مدتیه احساساتمو، آرزو هامو و هرچیزی رو که فکرشو بکنی روی تکه های کوچک کاغذ می نویسم ( بدون خجالت، بدون سانسور ) از لحظه های تنهایی، از کلافگی ها، از رویاها و لبخندها. شاید روزی یکی پیدا شد و من احساس کنم ارزش اینو داشته باشه که تمام جنبه های زندگیمو باهاش شریک بشم! (کاش زودتر اون روز برسه!!!)


-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پاورقی 1: بنده ای خدا را گفت: اگر سرنوشت مرا تو نوشته ای، پس چرا دعا کنم!؟ ... خدا پاسخ داد: شاید نوشته باشم هرچه دعا کرد ...!!!


پاورقی 2: یه جایی خوندم: کسانی که دست های نوازشگر را رها می کنند روزی پاهای لگد کوب را خواهند بوسید!


پاورقی 3: باور کنید هر کار میکنم نمیتونم برای بلاگفا نظر بذارم، امروز از کافی نت هم تست کردم ولی ظاهرا مشکل اساسیه!


پاورقی 4: غزل توی وبلاگش شعر یه آهنگ محلی (Golnar_LeYare ) رو نوشته بود، من پیداش کردم و گوشش دادم؛ قشنگ بود.



پیشکش: آهنگِ، به همین زودی (سیروان خسروی) ... آهنگِ، هدیه به تو (آرمین)



...


  • وجدانم آسوده س، نمیگم اشتباه نکردم، قبول دارم کامل نبودم ولی تلاشمو کردم، خودمو اثبات کردم، لااقل به خودم!


  • خدا بهترین قاضیه، از همه چیز و همه جا خبر داره، حتی از نیت ها ... پس میتونه به خوبی قضاوت کنه!

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پاورقی1: بستگی داره تعریفت از زندگی چی باشه، اونوقت معلوم میشه تو زندگی میکنی یا اون تورو!!!


پاورقی2: گاهی وقتی تمام تلاشتو کردی، باید دستتو بذاری زیر چونه ت و بشینی فقط نگاه کنی که خدا چه نقشه ای داره!


پاورقی3: من کماکان نمیتونم برای بلاگفایی ها نظر بذارم، نمیدونم چرا!!!



پیشکش: آهنگِ، به تو میرسم دوباره (حسین زمان) ... آهنگِ، تو ( فرامرز اصلانی)