باش و نباش

منتظر باش، اما متوقف نباش


سرسخت باش، اما لجباز نباش


صریح باش، اما گستاخ نباش


صبور باش، اما بیخیال نباش


تأمل کن، اما درنگ نکن


شتاب کن، اما شتاب زده عمل نکن


بگو آره، نگو حتما


بگو نه، نگو هرگز


بگو، برات می مونم


نگو، برات می میرم

دومین شانس

عشق مرد ترکش کرده بود. مرد از سر نا امیدی خود را از بالای پل به پایین پرت کرد.


اتفاقآ، چند متر آن طرف تر، دختری نیز به قصد خودکشی خود را از بالای پل به پایین پرت کرد.


این دو در میان آسمان و زمین از کنار هم گذشتند.


چشم هایشان به هم دوخته شد.


مجذوب یکدیگر شدند.


این یک عشق واقعی بود.


هردو این را دریافتند؛


آن هم یک متر بالاتر از سطح آب!!!       جی بونسلت

به دنبال کلید

روزی ملانصرالدین روی زمین به دنبال  چیزی می گشت.


یک نفر او را دید که به دنبال چیزی می گردد؛ پرسید: دنبال چه می گردی، ملا؟


ملا گفت: دنبال کلیدم.

آ

نگاه آنها با هم چهار دست و پا شروع کردند به گشتن.


بعد از مدتی ، آن مرد از ملا پرسید: دقیقا کجا گمش کرده ای؟


ملا گفت در خانه.


خب پس چرا اینجا دنباش می گردی؟


به خاطر این که اینجا روشن تر از درون خانه است!