یک منِ دیگر در من زنده شده!
یک هفته ایست خوب شده ام
همه چیز در نظرم عادی شده
فیزیک را دوست دارم، برانگیختگی را، لایه ها را ، حرکت الکترونها را، و اینکه دل هر چیز خانه ی خداست را درک کرده ام!!!
برای اتم زبان بسته سه لایه ی M&L&K متصور شوید ... اکنون باریکه ای تکفام از اشعه ی ایکس یا هر موجی که دوست دارید بر وجود مبارکشان بتابانید!
خواهید دید که برانگیخته خواهد شد ... الکترونهایش در پوست خود نمی گنجند، از خوشحالی ورجه وورجه می کنند و از ترازی به تراز دیگر می جهند!!!
از آنجایی که در این جهان هیچ چیز همیشگی و صد در صد نیست، این حالت سرمستی نیز با قطع پرتو پایان می پذیرد و اتم به حالت عادی باز می گردد.
اما این اتم کجا و آن اتم کجا ...
تک تک الکترونهایش در بازگشت امواج گوناگون K آلفا و بتا گسیل کرده اند ...
دیگر مشته بسته نیست و آشکار و نهانش برای همگان هویدا گردیده ...
اکنون تنها می تواند خدا را شاکر باشد که هسته به علت سنگینی در این بازی شرکت نکرده ...
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پاورقی1 : بلاخره بر تمامی حس ها غلبه کردیم، در این بازی پیروز شدیم ... هر چند تاوان سنگینی دادیم ... احساس را سر بریدیم و قید همه چیز را زدیم ... اکنون مانند گذشته هستیم،می خندیم،دیگران را اذیت می کنیم و شعله ی امیدمان جان گرفته، با این تفاوت که رنگ احساس حذف شده ... همه چیز سیاه، سفید و خاکستریست ...
پاورقی2 : بخاطر قول هایی که دادیم و نتوانستیم عمل کنیم تا آخر عمر بدهکاریم و شرمنده (از ته دل)، به سان یک سامورایی ... لدفاً ما را ببخشید و از ما بگذرید
پاورقی3 : ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش ... بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش
پاورقی4 : جایتان خالی، اناری را زیر انگشتانمان له کرده ایم (به قول عزیزی آب لمبووو) ... تمام خون درونش را می مکیم این بار به سان زالووو ...
پیشکش: آهنگِ، آرومه آرومم (امیر عظیمی) ... آهنگِ، حالم خوبه (امیر عظیمی)