به دنبال کلید

روزی ملانصرالدین روی زمین به دنبال  چیزی می گشت.


یک نفر او را دید که به دنبال چیزی می گردد؛ پرسید: دنبال چه می گردی، ملا؟


ملا گفت: دنبال کلیدم.

آ

نگاه آنها با هم چهار دست و پا شروع کردند به گشتن.


بعد از مدتی ، آن مرد از ملا پرسید: دقیقا کجا گمش کرده ای؟


ملا گفت در خانه.


خب پس چرا اینجا دنباش می گردی؟


به خاطر این که اینجا روشن تر از درون خانه است!

نظرات 8 + ارسال نظر
باران یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 03:05 ب.ظ http://gha3edake-raha.blogfa.com

سلام
جالب بود و خنده دار.
آپم
خوشحال می شم بهم سر بزنی.

سلام
سر زدم

Ary@n یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:11 ب.ظ http://www.endless-way.blogsky.com

تا این حد احمق بوده؟

آرین جون یه بار هم عارفانه بخونش!

کوچولو چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:37 ب.ظ

فکر کنم من هم کلیدم رو گم کردم؟؟؟؟

بیا باهم بگردیم تا پیداش کنیم!

بیتا چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:48 ب.ظ http://www.sagiiran.blogsky.com

جالب بود مرسی

خواهش می کنم

مریم چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:37 ب.ظ http://maryland.blogsky.com

سلام دوست عزیز
خوشحالم که خوشحالی...

خوشحالم که خوشحالی که خوشحالم!!!

مریم چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:28 ب.ظ http://www.yekdelebarani.blogsky.com

سلام
خوشکل بود

مررررررررسی

Prince of Persia شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:03 ب.ظ http://asheghanehayeman7.blogfa.com

سلام حاجی
Thanks که گاهی به این غریبه ی فراموش شده! سر میزنی ...
خیر پیش داداش ...

خواهش می کنم

الناز یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:28 ق.ظ


زندگی قافیه ی باران است
من اگر پاییزم ودرختان امیدم همه بی برگ شدند
تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی

مرسی
یه لطفی کن؛ آدرس بزار

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد