جاودانگی ...

تو زندگی هر کدوم از ماها خیلی چیزا هستند که برای همیشه جاودانه میشن.

از نظر من جاودانه های زندگی با خاطرات متفاوت هستن و یکی جزئی از اون یکیه!!!

میدونین، جاودنه ها الزاماً در گذشته ها نیستن و میتونن در لحظه ها هم جاری باشن.

نمونه ی بارزش خانواده، دوستای خوبمون و ... که همیشه همراه مونن و همیشه هم جاودانه میمونن.


من توی زندگیه خودم جاودانه های زیادی دارم و اتفاقا بسیار باهاشون حال می کنم، اصلا ارزش زندگیه هرکس به جاودانه هاشه!!!


گاهی سه شاخه رز با یه عینک آفتابی ... یه وعده ی غذایی مثل صبحانه حلیم خوردن تو قهوه خونه ی کوچیک و جمله ی پیرمرد قهوه خونه ای که گفت: شوووما که نیمیخورین چرا حروووم میکونین! مثل ناهار خوردن با زنبورها یا قورمه سبزی با کنتاکی و کوکولا لایت!!! ... یه سری از جملات و واژه ها مثل نووووش چند!؟، تووپل و کپل و کله پووک ... یه بستنی سنتی زعفرونی یا ایتالیایی ... یه جعبه شکلات و هزار تا چیز دیگه میتونه جاودنه بشه!


گاهی یه لبخند میتونه جاودانه بشه و برای همیشه توی زندگی آدم خود نمایی کنه ... من تو زندگیم لبخند جاودانه داشتم، از ته دل بود، بدون استرس بدون فکر کردن به چیزی، زلال و پاک، سرشار از لذت!


تا حالا فقط یه نفر اون خنده ها رو دیده و اون یکی از بهترین دوستام و باعث و بانیش بود!

چقدر دلم برای اون قهقه های خودم و خنده های دوستم که به خندیدن من می خندید تنگ شده!!!

کاش بازم بشه از ته دل بخندم، امیدوارم فقط و فقط یه بار دیگه با دوستم که الان بسیار از هم دور هستیم بخندیم. شاید برای آخرین بار ...


------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پاورقی1 : میان ترم هاست و یکی پس از دیگری ترررررررررر میزنیم!!!


پاورقی2: جاتون خالی تاسوعا و عاشورا بسیار خوش گذشت و خندیدیم!!!


پاورقی3 : از این که نوشته هایمان آبگوشتی تر از گذشته شده بسیار شرمساریم!!!!



پیشکش: آهنگِ، منو یادت میاد (دایان) ... آهنگِ، سکوتِ اجباری (مادمازل)





قلب ...

دیروز و امروز کلاً قلب درد داشتم!!!

فکر کنم پیر شدم، داغم و حالیم نیست!!!

به مامان اینا گفتم جدی نیست و لی خدایی خیلی درد داشت!!!

گفتم بیام اینجا لیست کارهایی که دوست دارم قبل مرگ انجام بدم بنویسم:


1. سقوط آزاد ... پرش از هواپیما البته با چتر نجات

2. موج سواری ... ترجیحاً سواحل بلاد کفر و خاک برسری باشه

3. رفتن به استادیوم ... تماشای بازی رئال مادرید و رونالدو در سانتیاگوبرنابئو

4. یه مسافرت خوب ... ترجیحاً پاریس، لندن، ونیز، مادرید، آمستردام، نیویورک ( کل مالزی و استرالیا هم هست)

5. یه اتاق سفید، یه میزو دوتا صندلی، یه عشق خوب, یه کتاب خوب، یه پاکت سیگار و یه جام شراب ( 7% الکل) و بهترین قسمتش هم یه تخت دونفره و یه بییییییب عمیق و عاشقونه


--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پاورقی1 :آخرین باری که سیگار کشیدم سال 82 بود ... تا الان هم الکل مصرف نکردم!!!


پاورقی2 :یادش بخیر، دو سه ماه پیش با تمام وجود فریاد کشیدم، البته فریاد سکوت؛ پشتشم چند قطره اشک اومد پایین ... انصافاً تا عمق وجود آدمو می سوزونه، میگن عرش رو هم می لرزونه ... خدایا زیلزله 8 ریشتری رو حال کردی!!؟


پاورقی3 : خدایا کمک کن هرآنچه در این دنیا شکستم، دل نباشد!!!


پیشکش: آهنگِ، بانوی ستاره چین (بیژن مرتضوی) ... آهنگِ، پروانگی (ستار)


یک منِ دیگر ...

یک منِ دیگر در من زنده شده!

یک هفته ایست خوب شده ام

همه چیز در نظرم عادی شده


فیزیک را دوست دارم، برانگیختگی را، لایه ها را ، حرکت الکترونها را، و اینکه دل هر چیز خانه ی خداست را درک کرده ام!!!


برای اتم زبان بسته سه لایه ی M&L&K متصور شوید ... اکنون باریکه ای تکفام از اشعه ی ایکس یا هر موجی که دوست دارید بر وجود مبارکشان بتابانید!

خواهید دید که برانگیخته خواهد شد ... الکترونهایش در پوست خود نمی گنجند، از خوشحالی ورجه وورجه می کنند و از ترازی به تراز دیگر می جهند!!!

از آنجایی که در این جهان هیچ چیز همیشگی و صد در صد نیست، این حالت سرمستی نیز با قطع پرتو پایان می پذیرد و اتم به حالت عادی باز می گردد.


اما این اتم کجا و آن اتم کجا ...

تک تک الکترونهایش در بازگشت امواج گوناگون K آلفا و بتا گسیل کرده اند ...

دیگر مشته بسته نیست و آشکار و نهانش برای همگان هویدا گردیده ...

اکنون تنها می تواند خدا را شاکر باشد که هسته به علت سنگینی در این بازی شرکت نکرده ...


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پاورقی1 : بلاخره بر تمامی حس ها غلبه کردیم، در این بازی پیروز شدیم ... هر چند تاوان سنگینی دادیم ... احساس را سر بریدیم و قید همه چیز را زدیم ... اکنون مانند گذشته هستیم،می خندیم،دیگران را اذیت می کنیم و شعله ی امیدمان جان گرفته، با این تفاوت که رنگ احساس حذف شده ... همه چیز سیاه، سفید و خاکستریست ...


پاورقی2 : بخاطر قول هایی که دادیم و نتوانستیم عمل کنیم تا آخر عمر بدهکاریم و شرمنده (از ته دل)، به سان یک سامورایی ... لدفاً ما را ببخشید و از ما بگذرید


پاورقی3 : ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش ... بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش


پاورقی4 : جایتان خالی، اناری را زیر انگشتانمان له کرده ایم (به قول عزیزی آب لمبووو) ... تمام خون درونش را می مکیم این بار به سان زالووو ...


پیشکش: آهنگِ، آرومه آرومم (امیر عظیمی) ... آهنگِ، حالم خوبه (امیر عظیمی)