حجاب

نشستم رو صندلی و تو حالو هوای خودمم که سرو کله ی داف رامین، * پیدا میشه و میاد طرفم.


*: سلام مهدی جون، چه خبر؟


سلام آبجی، برف اومده تا کمر ! شوما چه خبر ؟


*با لبخند میگه: دسته تبر ! (میدونه که من الان تو دلم میگم: اونجای ر!ه!ب!ر)


پَ کو رامین ؟ قرار بوده برا من فیلم بیاره !


*: نمیدونم به من گفت بیام پیش تو تا بیاد، اینطوری خیالش راحت تره !


اون نیست که داره یورتمه میاد سمت ما؟


*می خنده و میگه: نگو تورو خدا دلت میاد !!!


رامین: سلام دادا


عامولیک رامین جون


رامین و * : یه سلام و احوال پرسی از نوع خودشون می کنن و چون زیادی میرن جیک تو جیک هم با تذکر اینجانب اندکی فاصله میگیرن!


رامین: مواهاتو درست کن، آستیناتو هم بزن پایین!


*با دلخوری اما بی هیچ اعتراضی گوش میکنه ... لج من درمیاد ! به تو چه رامین!


رامین: به من چه نداره، خانوممه، اختیارشو دارم!


*هیچ حرفی نمیزنه و به من نگاه میکنه!


حیوون دست آموزت که نیست! چرا بهش گیر میدی و به شخصیتش توهین میکنی!؟ باید قبول کنی که خدا * رو هم مثل تو آزاد آفریده و نه تو ونه هیچ کس دیگه حق نداره آزادیشو بگیره! براچی یه کاری می کنید که زنا فک کنن عاشق شدن یعنی اسیر شدن!؟ * تاحالا چندبار به موهات یا لباسای تنگت گیر داده که تو بهش گیر میدی!؟ انصاف داشته باش


رامین: جون مهدی چون دوستش دارم و می خوام نشون بدم برام اهمیت داره اینطوری می کنم!


خاک تو سرت که بلد نیستی به دافت نشون بدی براش ارزش قائلی! وقتی برای یه زن ارزش قائلی که به شعورش و خواست ش احترام بذاری و اجازه بدی خودش برای خودش تصمیم بگیره و احساس نکنه تو قفس گیر کرده. شاید اون قبول نداره حجاب مصونیته و به این نتیجه رسیده حجاب محدودیت بحساب میاد. اگه دوستش داری باید همین طوری که هست بپذیریش و بس!


رامین: مهدی فیمنیست شدیا!


اینا همش یه مشت شعرو غزله که برای پول و این چیزا بوجود اومده و الا زن و مرد هردو بهترین مخلوقات خدان و تفاوتی هم اگه بینشون هست، بخاطر حکت خالقشونه! نمی خواستم پیش * اینو بگم ولی مجبورم؛ رامین جون اگه خیلی مشکل داری برو جراحی پلاستیک، اونو بِبُرش و یه شکاف بزار خیال همه رو راحت کن، اونوقت میفهمی خانوما چی میکشن!

*که از خنده روده بر شده میگه: پاشید بریم دیگه، حسابی تابلو شدیم!

 

------------------------------------------------

پاورقی 1: من خودم معتقدم حجاب مصونیته نه محدودیت ولی حق انتخاب با خانوممه و هرطور خواست میتونه نوع پوشش ش رو تعیین کنه!


پاورقی 2: میان ترمام شرو شده و تا آخر هفته درگیرم ... شرمنده اگه زیاد نمیام دارم خرخونی میکنم!

 

بی ربط: اگه از گذشته درس نگرفتی، محکوم به تکرار کردنش هستی!

روزی تو خواهی آمد

از کودکی تا الان هر سال توگوشمون خوندن که قراره بیاد ولی معلوم نیست کی. گاهی هم از افرادی می شنویم که میگن اینا در ودوکون این جماعت ملا نشونه و همش حرفه!

ولی من خودم به شخصه معتقدم منجی وجود داره و یه روزی میاد. این اعتقاد تقریبا تو تمام ادیان وجود داره مهدی، مسیح، سوشیانت و... . حتی شیطان پرستا هم مرلین منسون رو منجی میدونن !


کاری به اینا  ندارم !


وقتی بشینی و به اندازه ی یه اپسیلون (£) فکر کنی می فهمی کسی که این دنیا رو ساخته و سناریو ی زندگی مارو نوشته حتما یه فکری هم برای آخر کار کرده و گُتره ای تمومش نمی کنه و قراره آخره کار یه اتفاقاتی بیوفته !


با این هم کاری ندارم !


میگن اومدنش نشونهایی مثل لباس پوشیدن زنا و مردا داره، ولی من معتقدم اینا اشعار و غزل هاییه که از ذهن نداشته ی م.ل.ا جماعت نشئت گرفته و پایه و اساس نداره و بیانگر جهل و کوته فکریه این جماعته !


با اینا هم کاری ندارم !


این وسط تنها دو چیزه که مهمه یکی این که روز روزه مهدیِ و همه باید بهش هدیه بدن؛ به ترتیب وایسید، تو یه صف میخوام با همه دستو روبوسی کنم.

دوم این که بوووووووف، همه جا نذری میدن و بخور بخور بستنی، شربت، کیک و ... مفت باشه کلفت باشه!!!


من با اینا کار دارم!!!

 

-----------------------------------------


پاورقی 1: من واقعا از دستو روبوسی متنفرم ولی اینجا فرق داره، بیخود تو صف جابجا می شی که چی؛ آخرش باید بوسو بدی!!!


پاورقی 2: عید همه مبارک باشه، کاش ما نمیریم و این منجی بیاد ببینیم چه گلی به سر ما میزنه؛ آیا شرایط ازدواج آسان می شود یا خیر!!!؟

 

بی ربط : محض رضای خدا، عیده الکی شاد باشید و خجسته پند و اندرز هم نمی خواد !

ترم تابستون

امروز پس از عمری امتحانات ما به پایان رسید...ولی افسوس!

پس از امتحان با مسعود خان به سان شنگول و منگول طی طریق می نمودیم که مادر مرده ای از دور بانگ بر آورد...برای ترم تابستون اطلاعیه زدند تو برد، بیاین بخونید.

رفتیم به سمت دامداری و دیدم کتابت نموده اند که:

دانشجویان عزیز، نرها و ضعیفه های گرامی ترم تابستون از 20 تیر آغاز شده و حضور در کلاسها الزامی می باشد!

پس از خواندن این جمله تنها و تنها تصویر زیر در ذهنمان نقش بست!



                                                 


آری درست می بینید، این فینگر فاکی است که آموزش به سمت ما نشانه رفته و تعطیلات ما را به یغما برده است.


نگاهی به مسعود نموده و فرمودیم:

 خر تو تابستون ترم می گیره، تو این گرما ت.خ.م.امون جوجه میشه!!!

و مسعود نگاه عاقل اندر سفیه به ما انداخت و گفت:

مهدی، همه خرا ترم تابستونه می گیرن، بیا ماهم می گیریم!!!

بدین سان بر دنیا و تمام مشکلاتش خندیدیم و بر آن شدیم ... ترم تابستونه بگیریم.

 

---------------------------------------


پاورقی 1: مردونه مسئولا دانشگاه رو با خر یه جا ببندن؛ به خر بر میخوره و به شخصیتش توهین میشه!


پاورقی2: از این که در نبودم اینجارو گردگیری کردید ... سپاس و این برنامه ها.


پاورقی 3:دوواش فرزادمان اسباب کشی نموده و به منزل جدید رفته اند!


بی ربط: برای یه بار هم که شده انگشت وسطی؛ همون که کناره انگشت سبابه ست، آره همون فینگر فاک رو به مشکلات نشون بده و بخند!!!